آنچنان که سالهاست کار به جایی رسیده است که اروپاییان برای حفظ صنعت سینمای کشورهای خود در هجوم محصولات سینمای آمریکا به قوانینی حمایتی متوسل شدهاند. شاید این مسئله ثمره دو رویکرد متفاوت در این میدان رقابتی بود؛ همچنان که سینما دو وجهه کاملا متمایز داشت که به دلیل ماهیت کاملا متفاوت آنها همواره در تقابل با یکدیگر قرار میگرفتند. سینما به عنوان یک هنر- صنعت دائما در میان این دو وجهه متفاوت در نوسان بوده و شاید این حاصل غلبه وجوه هنری بر جنبههای صنعتی و تجاری در سینمای اروپا در قیاس با اهمیتی بوده که همواره آمریکاییان به جنبه صنعتی سینما در برابر وجوه هنری آن دادهاند؛ به همین لحاظ جذب مخاطبان انبوه باعث شده است سینمای آمریکا یک تنه بر سینمای دیگر کشورها غلبه یابد.
گردانندگان چرخه تولید فیلم در آمریکا با موقعیتشناسی همواره موفق بودهاند که چه چیز را چگونه و کی به مخاطبان خود عرضه کنند؛ خوراکی باب طبع مخاطبان سینما که از قضا به جای دنبالهروی از خواست مخاطب، به هدایت سلایق آنها نیز پرداخته است. و این چنین است که سیاست مردان آمریکایی همواره گوشه چشمی به هالیوود داشتهاند و از این اهرم موثر برای گسترش قدرت برتری جویانه خود بهره بردهاند؛ مسئلهای که بیشک ریشه در شکلگیری این کشور نوپا و بیتاریخ داشته است.
سرزمینی که مشتی مهاجر آرزومند خوشبختی از گوشه و کنار دنیا، بنا نهادند و سرانجام نیز رویاهای خود را در آن محقق ساختند. آنچه رویای آمریکایی نامیده میشود بیشک بر ساخته چنین شرایط و خاستگاهی است. مهمتر از هرچیز آنکه سینمای آمریکا در طول این سده پر فراز و نشیبی که از دوران رونق و بالندگی سینما میگذرد، به سرعت توانست به زبانی جهانی دست یابد و خوراکی باب طبع مردمانی از کشورهای دور و نزدیک دنیا و با فرهنگهایی بسیار متفاوت با هم به آنها ارائه کند؛ خوراکی که فارغ از ارزنده یا بی ارزش بودن آن، مخاطبانی بسیار را جذب خود میکند و این مسئله میسر نیست مگر آنکه ظاهر فریبنده و طعم خوشایندی داشته باشد.
احاطه سینمای آمریکا بر جهان درست در یک روند موازی با قدرت گرفتن سیاسی این کشور در فراسوی مرزهای خود شکل گرفته است؛ آنچنان که پس از جنگ جهانی دوم رفت تا به عنوان ابرقدرتی سلطهجو سر از گوشه و کنار دنیا درآورد؛ همانگونه که فیلمهایش سر از سینماهای گوشه و کنار دنیا در میآورند و به مدد همین تولیدات سینمایی به عنوان فرهنگ مهاجم، دیگر فرهنگها را تحت تاثیر هم قرار میدهند. برای شناخت چگونگی شکلگیری این پیروزی و یکهتازی در میدان سینما توسط هالیوود باید به سراغ درون مایه تعدادی از فیلمهای آمریکایی رفت که به عنوان شاخصهای این سینما در طول سالهای دور و نزدیک شناخته میشوند؛ درون مایههایی که به دلیل برخورداری از یکسری ویژگیهای خاص که ریشه در همان رویای آمریکایی دارند، میتوانند راهگشای ما برای رهیافت به چگونگی این اتفاق باشند.
همه ما (علاقهمندان سینما) بخش بسیاری از زمانی را که به فیلم دیدن اختصاص دادهایم، با تماشای آثار آمریکایی سپری کردهایم. اگر از استثناها بگذریم فارغ از ژستهای روشنفکرانه، سینمای آمریکا همواره خوراک جذابتری برای ما بوده است، هرچند همیشه خوراک بهتر الزاما خوراک جذابتـر یا لذیذتری نیست!
بنابراین اگر میخواهیم شناخت بهتری از ماهیت سینمایی که این قدر از وقت ما را به خود اختصاص داده است داشته باشیم میتوانیم کتاب رویای آمریکایی (درون مایههای اساسی سینمای آمریکا) را در دست بگیریم؛ کتابی که سوای جذابیت مضمونیاش به شکلی جذاب نیز تنظیم شده و پر از ارجاعهای گوناگون نویسنده به نمونههایی از دل فیلمهای تولید شده در این سینماست؛ ارجاعهایی که تعدد و همچنین بهکارگیری بجای آنها نشانه اشراف نویسنده بر موضوع مورد نظر وطرح شده در کتاب و همچنین خود سینمای آمریکاست؛ نویسندهای که فیلمهای زیادی دیده و خوب هم دیده است و بنابراین نگاه موشکاف او مهمترین نقطه اتکایش در طرحریزی جذاب سینمایی رویاساز بوده است. اگرچه دیدگاه نویسنده کتاب دیدگاهی چندان انتقادی به این مسئله نیست اما از آنجا که به هر روی ماهیت این سینما را پیش روی ما میگذارد، میتواند برای ما سودمند باشد.
نویسنده کتاب (میشل سیوتا) در مقدمه جامعی که مدخل بسیار خوبی برای کتاب است، هدف خود را از نگارش کتاب اینگونه شرح میدهد:«هدف از نگارش این کتاب دقیقا مطالعه این زبان تصویری است؛ گردآوری مجموعه درونمایهها، شخصیتها، دکورها و نمادهایی که آیینه جامعه آمریکا را تشکیل میدهند. نگاه مولف کاملا معطوف به تحلیل این درونمایهها در چنبره ایدئولوژی و مکاتب فکری خاص آمریکا است و برخلاف کتابهای دیگر، تحت تاثیر جهانبینی یک فیلمساز،یک مولف، اسطوره یک بازیگر، سبک یک استودیو یا مشخصههای یک دوره زمانی معین قرار ندارد.
به زبان دیگر در این کتاب، به مطالعه درون مایههایی همت گمارده شده که دائما در فیلمهای آمریکایی تکرار میشوند، بیآنکه در دراز مدت تغییری در آنها وارد شود و اغلب آنها ریشه در سر آغاز پیدایش سینمای این کشور دارند. این درونمایهها اختراع فرد مشخصی نیستند و میتوان آنها را در یک وسترن، یک فیلم پلیسی یا یک حماسه ملهم از انجیل مشاهده کرد. کوتاه سخن اینکه درونمایهها، در آن واحد، خودآگاه و ناخودآگاه عمومی هالیوود را دربر میگیرند».(ص15)
متن کتاب شروع بسیار خوبی دارد، این بخش با نام رویا به شکل درستی نویسنده را وارد متن میکند و به درون مایه آن پیوند میزند. «زندگی آن چیزی نیست که در ظاهر میبینید. زندگی از جنس رویا است. پس رویاهای خوب و شیرین ببینید این جمله حاکی از اهمیت فراوانی است که آمریکاییهای فعال در عالم سینما و حاضر در فیلمها به این درون مایهها میدهند. چارلی چاپلین در پسر بچه، با شنیدن این جمله مخروبهاش را در رویا به فردوس تبدیل میکند.» (ص17)
ایده مطرح شده در بالا، مفهومی بسیار کلیدی است. در سینمای آمریکا، مفهومی که با در نظر داشتن آن سینمای هالیوود یکی از مهمترین سلاحهای پیروزی خود را در دست داشته است و در واقع همین مفهوم است که زیربنای فکری کارخانه رویاسازی هالیوود را میسازد.
هالیوود در طول سالهای گذشته بارها و بارها رویاهایی شیرین را به عنوان واقعیت به خورد تماشاگران خود داده است. و این در واقع یکی از تفاوتهای بنیادین آن با سینمای بسیاری از کشورهاست که کوشیدهاند سینما را به عنوان ابزاری برای نمایش واقعیت به کار بگیرند در حالی که هالیوود همواره از این رویاها به شکلی تاثیرگذار بر مخاطب واقعیت ساخته است و تماشاگران را با این حربه جذب خود کرده است، رمز موفقیت تجاری سینمای هالیوود بیش از هر چیز به این دلیل بوده که به تماشاگر آن چیزی را نشان داده که دوست دارد. این را نیز به شکلی واقعی در پیش چشمان آنها محقق ساخته است.
نویسنده کتاب برای بازنمایی آنچه درون مایههای اساسی سینمای آمریکا میداند،متن کتاب را با میان تیترهایی که به نکاتی اساسی در این درونمایهها اشاره دارند، بخشبندی کرده است رویا، رویای آمریکایی، انسان اساسا پلید نیست، برابری، آزادی، دموکراسی، فردگرایی، خود و مردم، اجتماع، پدرسالاری اخته شده، خانواده، تعلیم و تربیت، پراگماتیسم، ضد روشنفکرگرایی، گرایش به جنبش و حرکت( هیجان)، هنر دست به کار شدن، نیاز به فضا، قانون، نظم، عدالت، مطبوعات، وطنپرستی و... از جمله عناوینی هستند که برای بخشهای کتاب درنظر گرفته شده است و در هر یک از آنها به شرح و بسط گوشهای از ویژگیهای سینمای آمریکا پرداخته میشود.
در پایان کتاب نیز یک فیلمشناسی بسیار مفصل در صد صفحه قرار گرفته است که تقریبا نصف حجم کتاب را تشکیل میدهد! این فیلمشناسی اختصاص به فیلمهایی دارد که نویسنده در متن کتاب به آنها اشاره داشته و در چهارچوب بحثهای مورد نظر او جای میگیرند. فیلمشناسی کتاب شامل سال ساخت فیلمها و نام آنها به 3 زبان انگلیسی، فرانسه و فارسی است. کتاب در اصل کتابی است به زبان فرانسه که نویسنده آن نیز ظاهرا همانند بسیاری از منتقدان و سینمایینویسان فرانسوی تعلق خاطر بسیاری به سینمای آمریکا دارد.
نویسنده کتاب (میشل سیوتا) اگرچه در ایران نام شناخته شدهای به حساب نمیآید اما ظاهرا در کشور خود فرانسه، به عنوان مدرس سینما در دانشگاه و همچنین نویسندگی در مجله پوزیتیف نام کم و بیش آشنایی باشد. به نظر او نیز همانند بسیاری از منتقدان فرانسوی به ویژه آنها که در نسلهای بعد از موج نو فرانسه جای میگیرند متاثر از جریانی که نویسندگان کایه دو سینما از سرشیفتگی به سینمای آمریکا به راه انداختند ارادت بسیاری به سینمای آمریکا و همچنین نگره مولف دارد، به ویژه آنکه همچون بسیاری از این منتقدان نگره مولف را به عنوان ابزاری برای توجیه این شیفتگی و ارادت در نوشته خود به کار بسته است.
اما آنچه کار میشل سیوتا را از دیگر منتقدان فرانسوی که در این طیف قرار میگیرند، جدا میسازد، آن است که او به جای آنکه نگره مولف را در چهارچوب ویژگیهای شخصی سینمای یک فیلمساز مورد استفاده قرار دهد توانسته است در طرحی جالب توجه آن را به کل سینمای آمریکا و زیربنای فکری آن که ریشه در اجتماع آمریکا و ویژگیهای خاص آن دارد تسری دهد. و با استفاده از این الگوی فراگیر در کتاب به بررسی درونمایههای اساسی سینمای آمریکا پرداخته و با روشن ساختن شاخصههای این درونمایهها افقی را پیشروی خواننده قرار دهد که چگونه سینمای آمریکا توانایی آن را یافته است که تا این اندازه مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار داده و جذب خود سازد.